سقف شيشهای و راههای شکستن آن برای زنان
فهرست مطلب
سقف شيشهای (Glass Ceiling)، مجموعهای از نگرشها و تعصبهای منفی است که مانع از آن میشود تا زنان و ساير گروههای اقليت، از سطحی معين در سلسله مراتب سازمانی بالا روند. مديريت فردا بر دوش زنان و مردان خودباور است و اين خودباوری، نيازی مبرم براي زنان است تا اين سقف شيشهای را بشکنند.
این اصطلاح در سال 1990 برای اشاره به تعداد اندک زنان و اقلیتها در اداره سازمانهای بخش دولتی و خصوصی به کار رفت. گاهی نیز برای اشاره به شکاف عمیق دستمزد در سطوح بالای توزیع درآمدها به کار رفته است. به این معنا که کارکنان زن در گروههای بالای درآمدی، در مقایسه با همردیفان مرد خود دریافتی کمتری دارند.
سقف شیشهای بیان میکند که زنان در دستیابی به سطوح بالای سلسله مراتب شکست میخورند. آنها به پستهای عالی در سازمان نزدیک میشوند، اما بندرت آن را به چنگ میآورند. این سرخوردگی باعث میشود که تصور کنند یک سقف شیشهای وجود دارد، یعنی موانعی تبعیضآمیز، در راه تلاش خود برای دستیابی به سطوح عالی مدیریتی در سازمانها، مشاهده میکنند.
میتوان گفت از مهمترین معیارها برای سنجش درجه توسعه یافتگی جوامع، میزان اهمیت، اعتبار و حضوری است که زنان در آن کشورها دارا هستند؛ بدیهی است که منظور از اهمیت و حضور، اهمیت واقعی نه صوری و حضور مؤثر نه سمبولیک است.
عوامل پدیدآورندهی سقف شیشهای
کلیشههای جنسیتی
یکی از مهمترین موانع زنان، کلیشههای جنسیتی است. نمونهای از این فرضیههای کلیشهای منفی عبارتند از:
- زنان تمایل دارند تا وظایف خانوادگی را مقدم بر ملاحظات کاری قرار دهند. آنها باید از فرزندان خود مراقبت کنند، بنابراین زمان و اشتیاق به کار خود را از دست میدهند.
- زنان برای درآمد اضافی کار میکنند، به همین دلیل شور و شوق لازم را برای موفقیت در کسب و کار ندارند.
- زنان به جای اینکه بازخورد منفی را حرفهای تلقی کنند، از آن برداشت شخصی میکنند.
- زنان برای پستهای عالی مدیریتی مناسب نیستند؛ زیرا بیش از حد احساسی و فاقد پرخاشگریاند.
هر چند ممکن است این فرضیهها در مورد برخی زنان شاغل درست باشد، اما نمیتوان اینها را درمورد همهی زنان، به خصوص زنانی که تصمیم دارند حرفه مدیریت را دنبال کنند، تعمیم داد.
ارزشگذاری به کار زنان
سازمانها از همه مدیران چه زن و چه مرد انتظار دارند تا عملکردشان عالی باشد اما عملکرد زنان از اهمیت خاصی برخوردار است. کار کردن در حد و اندازه ای بیش از حد انتظار مردان، راهبردی بوده که مدیران موفق آن را به کار بردهاند و اکثر زنان موفق در سطوح مدیریتی، آن را راهبردی اساسی یا نسبتاً مهم دانستهاند. آنها مجبور بودهاند همیشه توانایی خود را ثابت کنند و برای این کار کوشیدهاند تا بر انواع انگارههای منفی موجود در محیط کار که اغلب مردانه بوده، غلبه کنند. زیرا مردان کمتر به آنها اعتماد داشتهاند و در نتیجه مجبور به اثبات توانایی و لیاقت خود بودهاند. به نظر میرسد به مشارکتهای آنها ارزش گذاشته نمیشد و جدی گرفته نمیشدند.
تضاد کار- خانواده
انعطافپذیری در کار یکی از عواملی است که زنان به آن نیازمندند تا بتوانند میان مسئولیتهای کاری و خانوادگی خود تناسب ایجاد کنند. زنانی که مسئولیت مراقبت از کودکان را برعهده دارند، اغلب انعطافپذیری لازم را برای کار در بعدازظهر و خارج از ساعتهای اداری ندارند. بنابراین از بسیاری الزامات غیررسمی محروم میمانند. حتی اگر این امکان را هم داشته باشند، تصور نمیرود بتوانند اضافه کاری داشته باشند و در این صورت از انتصاب به مقامات بالاتر و ارتقا کنار گذاشته میشوند. در تحقیقی که متیس انجام داده است تقریباً نیمی از زنانی که کار خود را رها کرده و فعالیت مستقل ایجاد کرده بودند؛ در جستجوی انعطاف پذیری بیشتری بودهاند.
سبک مدیریت
حدود 96 درصد از مدیران زن، به کارگیری روش مدیریت خاصی را که مطلوب مدیران مرد باشد به عنوان عامل پیشرفت کاری ذکر کرده اند. آنها مجبور هستند فرهنگ و محیطی مردانه را بپذیرند و با پدیده ای سر و کار داشتند که اغلب به عنوان الگوی مدیریت مردانه مطرح می شود. آنها اذعان داشتهاند که الگوهای موجود مدیریت، سرشار از خصوصیات و روشهای مردانه است. این الگوها زنان را بر سر دو راهی قرار میدهد اگر روشهای زنانه مدیریت را به کار بگیرند، ممکن است به آنها به چشم مدیر موفق نگاه نکنند و اگر روشهای مردانه را بپذیرند، ممکن است از آنها انتقاد شود که مگر زن نیستند.
و همچنین عواملی نظیر: شبکههای استخدامی سنتی، تعصبهای موجود در استخدام و پیشرفت زنان، تقویت نشدن قانون فرصت برابر، نداشتن تحصیلات کافی برای دستیابی به پستهای مدیریتی، انگاشته شدن مدیریت زنان بسان تهدیدی مستقیم برای فرصتهای پیشرفت مردان از موانع عمده ایجاد سقف شیشهای میباشد.
شکستن سقف شیشه ای
زنان نه میخواهند و نه میتوانند که برای همیشه در این موضع فرودست باقی بمانند و بدیهی است که از گذشته تا به امروز شمار بسیاری از ایشان برای رفع اینگونه تبعیضهای جنسیتی تلاشهای ارزشمندی را به عرصه ی حضور رساندهاند.
در این زمینه سازمان بین المللی کار نیز کوششهایی را به انجام رساند که از میان آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
آموزش، ایجاد شبکه های ارتباطی، اتخاذ سیاست های سازگار با مصالح خانوادگی، اصلاح بعضی از قوانین استخدامی، افزایش آگاهی عمومیبه نقش و سهم اقتصادی رو به رشد زنان.
راهکارهای افزایش مشارکت زنان
توصیه های سازمانی
برای سازمانها مهم و ضروری است که رفتارها و نگرشها را تغییر دهند برای انجام این کار، باید خط مشیها و برنامههایی را در سطح سازمان اجرا کرد. اولین نوع برنامهها، برنامههای تغییرات براساس زمان است. این برنامهها شامل پیادهسازی برنامههای کاری منعطف شغل مشارکتی، امکان کار پاره وقت و یا روزهای کوتاهتر است. این گونه برنامهها به کارکنان و مدیران زن اجازه میدهد تا مشکلات خانه و کار را حل کنند.
توصیه های فردی
زنان نیاز به مهارت، تشویق و کسب اعتماد به نفس و قاطعیت دارند تا خود را در محیط مسلط مردسالاری قرار دهند. به طور مثال اولین مهارت، صرف وقت برای طراحی مسیر شغلی مناسب است. هدف های شغلی زنان گاه پراکنده و غیرمتمرکز است. توصیه دوم شناخت این واقعیت است که رقابت در سازمانها وجود دارد و زنان باید بدانند که مهارتهای مناسب و رفتارهای لازم برای رقابت ضروری است سومین مهارت لازم ایجاد اعتماد به نفس و اطمینان است. مهارت چهارم مقابله با محدودیتهای زمانی است. زنان میبایست هرکاری را به موقع و در زمان خودش انجام دهند. مهارت دیگر، یادگیری مهارت سیاسی توسط زنان است. برای ایفای نقش مدیر موفق شناخت ، یادگیری و بکارگیری مهارت سیاسی در سازمان لازم است. از بین بردن تبعیضات حقوقی و قانونی، تامین امنیت شغلی، ایجاد اعتماد به نفس جهت دستیابی به مشاغل پیچیده و حساس و آموزش مستمر و پرورش استعدادهای خلاق در زنان از دیگر راهکارهای اساسی جهت بهبود وضعیت زنان شاغل میباشد.
در نهایت باید بدانیم برای استفاده از زنان در سطوح مدیریت و تصمیم گیری باید شرایطی فراهم نمود، تا بانوان توانایی های خود را بشناسند. رسیدن به اهداف سازمان ها و پیرو آن رشد و توسعه هر چه بیشتر جوامع در زمینه های گوناگون مستلزم حضور بهتر و بیشتر زنان و مردان متخصص در عرصه عمل میباشد. و علی رغم تلاش های صورت گرفته هنوز هم در سطح وسیعی از حوزه های عمومی تبعیض ها و تفکیک های جنسیتی فراوانی وجود دارد و برای رسیدن به برابری به معنای واقعی کلمه ی برابری راه بس درازی در پیش است که حضور و یاری زنان والبته مردان بسیاری را طلب میکند.