مرز میان موفقیت و شکست به اندازهی یک تار مو است . همان طور که ما موفقیت را دنبال می کنیم, از شکست دور می شویم: و هر گاه که طعم شکست را می چشیم، از موفقیت دور میشویم. اما دستیابی به موفقیت و حفظ آن در صورتی که عوامل رایج شکست را نشناسیم و به شکلی آگاهانه از آن ها اجتناب نکنیم؛ غیر ممکن خواهد بود.
ماهیت یادگیری سازمانی عبارت است از: کسب؛ دستهبندی و به کارگیری دانش لازم در جهت پشتیبانی از اقدامات عملی و راهبردی در کلیه ی سناریوهای پیش بینی پذیر. برای تحقیق این منظور، ذخیره دانشی ما می بایست شامل برترین روندها و در عین حال بدترین آن ها باشد . اولی به ما می گوید که چه کاری بکنیم و دومی مواردی که می بایست از آن ها اجتناب کنیم را گوشزد می کند. درک این مهم به ویژه در محیط سیاست زده و پیچیده کنونی که در آن رویکردهای ساده انگارانه مدیریتی جایگزین تفکر نقادانه و رهبری اندیشه شده است. اهمیت به سزایی دارد.
در ادامه با این رویکرد 5 دلیل عمده ناکامی بنگاه های اقتصادی و روش های اجتناب از آن ها را مرور می کنیم:
1- چشمانداز دارید اما برنامه استراتژیک ندارید.
تمام مدیران صنایع و سازمانهای مختلف تمایل دارند به موفقیت دست یابند. آنها حتی چشماندازی دقیق از آرمانهای خود دارند. اما با این وجود تعداد معدودی از آنها از استراتژی لازم و برنامه عملیاتی مناسب برای تحقق این امر برخوردارند.
برای موفق بودن، باید بدانیم که چه چیزی موفقیت را ممکن میسازد. این دانش از طریق مشاهدهی دلایل شکست و موفقیت رقبا و یادگیری از آنها به دست میآید.
بنگاهها میبایست سهم بازار رقبای خود, پورتفولیوی مشتریان, پورتفولیوی محصول، نقشآفرینان کلیدی، ارتباطات برون سازمانی و رویههای استخدام و این قبیل موارد را شناخته و خود را در هر یک از بخشها ارزیابی کنند.
به علاوه بنگاه ها میبایست مزایای رقابتی خود را شناسایی کنند و اگر احیانا فاقد هر گونه مزیتی هستند باید بتوانند یک مزیت را به سرعت ایجاد کنند. عدم وجود یک برنامه راهبردی منبع اصلی استرس، تعارض، اشتباهات و شکستهاست.
2- افراد نادرست را استخدام می کنید.
استخدام نادرست, پرهزینه ترین اشتباهی است که مدیران سازمانها، مرتکب میشوند. استخدام نادرست به ویژه زمانی که سازمان به طور ناگهانی رشد میکند و فرصتهای شغلی جدید به وجود میآورد و همچنین زمانی که یکی از جایگاههای شغلی خالی میماند و بدنه سازمان با فشار کاری ناشی از آن مواجه میگردد، روی میدهد.
معمولا در این شرایط مدیران سازمان ها میگویند : “یافتن فرد مناسب فرآیندی بسیار زمان بر است.” درنتیجه قصد دارند به سرعت فرد جدید را استخدام کنند تا خلاهای موجود در سازمان خود را پرکنند. این نوع استخدام کردن باعث تحمیل هزینه به سازمان در درازمدت شده و بر روی انگیزه و تعهد سایر کارکنان نیز اثر منفی میگذارد. اگر زمان کافی برای جستوجو و جذب افراد شایسته ندارید، میتوانید از کانونهای ارزیابی فعال در این حوزه کمک بخواهید.
سعی کنید بهترینها را استخدام کنید و آنها را متناسب با استراتژی سازمانی خود تربیت کنید. و متناسب با عملکردشان به آن ها پاداش بدهید.
دوستی در محیط کار میتواند شمشیری دو لبه باشد. همهی ما دوست داریم با افرادی که کار میکنیم احساس راحتی داشته باشیم و گاهی این رویکرد به شکلگرفتن رابطه دوستانه با برخی از آن ها ختم میشود.
اما گاهی این روابط دوستانه قضاوت حرفهای ما را تحت تاثیر قرار میدهد که منشا مشکلات و مسائل فراوان در آینده سازمان خواهد شد. به علاوه، این روابط در صورت عدم مدیریت میتواند منجر به تصمیمگیری های غلط در سطح سازمان شود. به طور خلاصه دیپلماسی ناپخته و فارغ از هوش تدبیری در سازمان نتیجهی سایه انداختن دوستی و رفاقت روی اصول موثر تجاری است.
این روابط نامتعارف، سرمایههای فکری را میبلعد و هرچند که برخی هنوز فکر میکنند که بهتر است مشاغل کلیدی و با اهمیت را به نزدیکان و دوستان خود بسپارند، اما باید به این نکته توجه داشت که این کار، سبب میشود که در بازار کار افراد در جایگاه های خود قرار نگیرند و افراد ناشایست با استفاده از فرصت ها به شرایط ایده آل است دست یابند و برخی دیگر در عین صلاحیت و بعضا از روی عمد دیده نشوند و بازار کار از تخصص و مهارت آنها بینصیب بماند.
4- به تیم خود اعتماد ندارید.
بی اعتمادی گسترده به کارکنان یک ضعف سیستمی به حساب می آید. این مشکل ناشی از 3 مساله ای است که پیش از این به آن ها اشاره شد و راه حل های مقابله با آن ها نیز گفته شد. این 3 مساله عبارت ان از :
ندانستن استراتژی سازمان
استخدام نادرست افراد
سایه انداختن روابط روی اصول تجاری سازمان
لذا اگر در مقام مدیر یا رهبر یک تیم احساس می کنید که نمی توانید به کارکنانتان اعتماد کنید ، این بدان معنا است که در مسیر غلطی افتاده اید. راه حل اولیه جهت شفاف سازی و حاکم ساختن جو اعتماد در سازمان این است که برنامه ای استراتژیک در پیش گرفته، استعدادهای شایسته را جذب کنیم و سیاسی بازی را از روندهای سازمان حذف کنیم.
5- اختلاف نظرها را به خوبی مدیریت نمیکنید.
وجود اختلاف نظر بین افراد یک سازمان که مبتنی بر رویکردهای متفاوت برای حل مسائل یا دستیابی به هدفی مشترک است، امری طبیعی بوده و بنیان یادگیری و پیشرفت را شکل می دهد.
البته اختلاف نظری که ناشی از رفتار افرادی است که سعی دارند نقاط ضعف خود را در پس صدای مخالف بپوشانند و نظری اصلاحی و جایگزینی ارائه نمیکنند، زمینه ساز شکست سازمان است.
روش مدیریت هر نوع از اختلاف نظرها متفاوت است. سازمان به منظور مدیریت اختلاف نظرهای سازنده، میتواند جلسات راهبردی و حرفهای طوفان فکری را در راستای همسوسازی اهداف و ظرفیتهای سازمان در مسیر حل مسائل برگزار کند. در نقطه مقابل سازمانها باید افراد منفینگر و کمکاری که با ایجاد تعارضهای ساختگی سعی در پنهان ساختن نقاط ضعف خود را دارند، از بدنه سازمان حذف کند.